Friday, November 5, 2010

90


شده ام دست مایه ای چون خمیر
کوزه ای می سازند و می شکنند
میگوید :اخ، دهانش را می بندند
زبانش را می برند
اتش می زنند دل کوچکش را
و فقط او می ماند و ترک های عمیقی که هر بار
از اشک های همدش ،اب سیراب می گردد
اه،قبله گانم فغان
که گر سر به سوی تو داشتم
 حرمتم نمی گشت تکه تکه ای در کف انان
که گر اسیاب گر بودم
میساییدم هوس هایم را
تا نشود روزی که بشوم تکه نانی بیات
بگذارندم گوشه ی دیوار برای خنده
اه،قبله گاهم به فریادم برس
که در حذن یارم و دل نمیدهند به پاره های جگرم گوش
میریزند اب پاکی بر سرم
نمی دانند تیمم کرده ام نیمه شبی که انان به خواب بودند
اه ،قبله گاهم
همدمم می اید و می ستیزد جانم را،سینه ام ضربتی می کوبد و
می شوم عابری رهگذر در برش
گویی نبودم این روزها دامنش
اه ،قبله گاهم
که گر تنهایی قسمت است...
شریکم مکن با اهل دلی که ایمان ندارد عاشقم
16:00pm

1 comment:

Visitor said...

gd
keep up ur way
my id is airs_general