Thursday, April 29, 2010

32


وقتی شکلات های تلخ

از کاسه ی دلت کم می شود

کجا می روی تا بهانه نگیری؟

بگذار من بگویم

به دیاری که بچه گی هایت را کرده ای

به بم بستی که تمام ارزوهایت

یک چشم نوازی بود یک دل نوازی

وقتی که فنجان های زهر می نوشی

از روزگاری که می گذرد

چه چیز می تواند ارامت کند؟

عطر بر جای مانده از

یک دست..یک اشنا

می تواند برایت مرهم باشد

امان...امان که قرارم نیست

برای لحظه ای که در اغوش گیرمت

بشورم و بگریم

به وقت تنهایی

جز تو چه کسی را داشته ام

31

های پیرزن

یقه هایت را بالا بزن

از کنار خیابان رد شو

این جا حتی کلاغ ها

چشم هایت را نشانه می روند

این جا اسمان

از سرت بهانه می گیرد

از زانوان خسته ات

شب را اویزان

های پیرزن

این جا هوس بازی استین صبرت می دراند

این جا فراموش می کنی

فرزندت دلتنگ است

درد با نامردان مگو

که زجر

خلاصه ی همین دست فروش هاست

مرد باش که این روزها

مردی ِکارت اعتباری بیش نیست

این روزها له کردن دل های دیگران

قد قیمت یک شعر است

های پیرزن

حواست کجاست

جا پای زنان گذاشته ای

زینت این جا

زنیت است که نقل زبان است

این روز ها آبرو به سر چون چتر

بارش خیانت از سرش لبریز

مبادا به شب بخوری

امان از گریزی و تنهایی را به جان خریدن

های پیرزن

راه خانه ات کجاست

راستی جای خواب هم می فروشند

بیا این هم ادرسش....

Saturday, April 24, 2010

30

راز هایی با تو دارم

حرف هایی با تو دارم

پولک های گیسوانم کنده ام

محفلی خیس با تو دارم

ارامشم،اسایشم

تق و تقِ کفش هایت می شناسم

زرق برقِ چشم هایت می شناسم

چادر سیاه ِاین زن از سرش برکن

غایتم ،نهایتم

این همه جور بس است اخر

این تنهایی بس است اخر

عاشقا نه ام،عارفانه ام

شمعِ به سر گرفته ام

مرد به هجر رفته ا م

این همه دوری بس است اخر

4/2/89

Friday, April 23, 2010

دیوانگی

خداوند هم به من می خندد
3/2/89

29

اشتیاق تب به تبِ دقایق

ازدحام این همه خون در تنم

اه که ناله می زند

بند بندم تو را...

به هنگامی که زنانگی

به یمن حضور تو در روحم

غافلگیر می کند

روحم را...

قلب کوچکم تنها تو را صدا می زند و بس

می دانم این بار

اعتماد دستان ما

احترام قلب هامان

تو را به من می رساند...

2/2/89

5:18 pm

Tuesday, April 20, 2010

28


یک انسان چه می خواهد

یک بال و یک اغوش برای پرواز؟

یک انسان

اگر بارها طلب کند عیب نیست

اگر بارها غلط بنویسد عیب نیست

اگر روزی همان انسان را

فرشته بنامند چه؟

فرشته

اگر طلب کند عیب است

غلط کند عیب است

نامگذار من

فرشته نام خوبی نیست برایم

این انسان هفت رنگ

روزی انسان است و

روزی فرشته

به روز خورشید می خوانندش و

به شب ماه

اگر روزی بگویند

هرچه طلی کنی عیب نیست

هر چه غلط کنی عیب نیست

منِ انسان

می خواهم از دار دنیا

تنها یک نام را

ماه مهربان..

31/1/89