Saturday, May 29, 2010

65


تن مسلوبم را اویزان کرده اند

به دیدارم شتافته ای

نگاهی سرد...دستانی خسته

چه رازی است که در عمق این سکوت

برایم تازگی داری

هر چند زخمه هایت سخت

هر چند ناله هایم بسیار

تن مسلوبم چنگ می خورد

با هر نگاه تو

و توانم بعد از سالیان اوار

چه با شکوه شده است

برای جسدم

چاهی عمیق کنده اند

و دستانم

گره های من و تو

در امدی است از ان همه صبر

بر دار و برو

برو و این قدر نگاهم نکن

8/3/89

Friday, May 28, 2010

64


این تو بودی

کنار ندیده هایم

و چشم هایم عطش تو داشت

لحظه ای سکوت کردم

پدیدار شدی از دلم

اشفته بودم امدی...

و انگار سال هاست که بوده ای

از استانه ی این دل

بیا کمی از من عبور کن

بیا و کمی از من شروع کن

چشم هایم بشور

دست هایم بدوش

بیا کمی در من ظهور کن

7/3/89

Wednesday, May 26, 2010

63


اینک که پایاپای

مسیر سقوطم را طی می کنیم

دست در دست

بازو در بازویی

با من

و من ،به چشمانت اعتماد دارم

سرم را سپر در بغلت می گذارم

مبادا مهیب این پرش

سینه هامان بشکافد

گم کنیم که لحظه ها کنار هم

نجات می دهند ما را

اینک که پا یاپای

مرا به دندان گرفته ای و می کشی

بگذار ذره های وجودم را تقدیمت کنم

گرچه نایی نمانده است

بگذار همه عاشقی ام را

فرش حضورت بکنم

اینک که پایاپای

سرا پایم پر می کنی

و تنهایی پر می شود

از عطر تو

می گذارم لحظه ها بگذرند به سادگی

و ما همچنان پایاپای هم

غرق می شویم

در هم

3/3/89


62


پرستو

هم دوش خاطره

پرستو

مسافر لحظه های حادثه

لب خانه ی من تو را چه شده است

افتاب امد و باران زد

همسفر هایت پر زدند

و اسمان ابی را ترجیح دادند

تو را چه شده است

کنج این دیوار کمی نان خشک

مگر می شود بال های تو را چید

و نشست تو را دید در قفس

پرستو

هم بازی لحظه های تنهایی ام

تو را چه شده است

گریه های من بی جواب بود

دستهای من خالی

پرهای ریخته ات را بر دار

این لب بام تو را

هیچ مرهمی نیست

پرستو

جان من ،جان دل خسته ی من

برخیز و برو

این لحظه ها جایی ندارند

سنگینی ِ تو را همراه من

گوشه ی این دیوار

لب این بام

تحمل کنند

3/3/89

Saturday, May 22, 2010

61

چه زیبا شده ام

امشب

با سری شکسته

چشمانی پر اشک

و دلی خون

چه زیبا شده ام

صورتم،سیرتم

و سلول های خداوند را

تنفس کردن

چه زیبا شده ام

ارامشی عمیق دارم

و سکوت که از ان من است

اسمان مرا ببین!

چه زیبا شده ام

چه بی گناه شده ام

ارامشم

اغوش خود بگشا

که بند های تنم رها شده است

سیر ققنوس کار خود کرد

حوریان بایست غبطه خورند

چه زیبا شده ام

1/3/89