Saturday, December 4, 2010

انتظار به مقدار عشق و دیگر هیچ


کاغذی کهنه از بودنم
برای نوشتنم
و عشق دغدغه ای چون بی تاب بودن
کاغذی کاهی
انگشت دانه ی مادرم
حس ِ نبودت...جا ماند خاطرم
کاغذی کاهی
خاکستری ماند باقی
من از بی گریزی
تو اما ازگریزی
و ماسیدن ِ کلمات لا به لای اشک های ماتم
کاغذی کاهی
پاره شده است!
بهانه را چه جای حرف
همه را می دهم می نویسد این دلم
اخر نمی دانی که!
فلج کرده است غم، عزیز دلت را
دل شور نمانده ام
عشق که امد
همه را تقدیم می کنم
الناز
13/9/89

3 comments:

مصطفی هلیسائی said...

اشعار زیبایی داری و لطافت روح ات در حرف حرف اش جاریه
از هم نشینی و هم کلامی با تو خوشحال می شم
به تار نوشت من سری بزن
و اگه دوست داشتی با من هم نشین و هم کلام باش

http://www.helisaie.com
Yahoo ID: helisaie

Anonymous said...

سلام وقت بخير از سايت لاوستان به سايت شما وصل شدم ، در صورت تمايل لطفا به وبلاگم سر بزن و پيام بزار
vashangton2007.loxblog.com

vajegostar said...

donbale che meghdar az eshgh migardi?