Thursday, April 29, 2010

32


وقتی شکلات های تلخ

از کاسه ی دلت کم می شود

کجا می روی تا بهانه نگیری؟

بگذار من بگویم

به دیاری که بچه گی هایت را کرده ای

به بم بستی که تمام ارزوهایت

یک چشم نوازی بود یک دل نوازی

وقتی که فنجان های زهر می نوشی

از روزگاری که می گذرد

چه چیز می تواند ارامت کند؟

عطر بر جای مانده از

یک دست..یک اشنا

می تواند برایت مرهم باشد

امان...امان که قرارم نیست

برای لحظه ای که در اغوش گیرمت

بشورم و بگریم

به وقت تنهایی

جز تو چه کسی را داشته ام

No comments: