Friday, April 16, 2010

27


ضربان هایت ای دوست

بند بند وجودم می پیماید

استین دلتنگی می خراشد

بند کهنگی تاراج می زند

اسمانت ای دوست مرا

چون دشت تشنه به خود ساخته است

اغوش بی ریایت ای جان

اتش به دامانم انداخته است

اهسته به گلزارم آی

مبادا

شوق وصلم را بدانند محتاجان

اشیانم باش گرچه این دل

چند سالی است به بی راه رفته است

ابستن این روز هایت من شدم

اهسته آی ای جان

که محتاجت شدم

89/1/27

No comments: