Saturday, December 4, 2010

انتظار به مقدار عشق و دیگر هیچ


کاغذی کهنه از بودنم
برای نوشتنم
و عشق دغدغه ای چون بی تاب بودن
کاغذی کاهی
انگشت دانه ی مادرم
حس ِ نبودت...جا ماند خاطرم
کاغذی کاهی
خاکستری ماند باقی
من از بی گریزی
تو اما ازگریزی
و ماسیدن ِ کلمات لا به لای اشک های ماتم
کاغذی کاهی
پاره شده است!
بهانه را چه جای حرف
همه را می دهم می نویسد این دلم
اخر نمی دانی که!
فلج کرده است غم، عزیز دلت را
دل شور نمانده ام
عشق که امد
همه را تقدیم می کنم
الناز
13/9/89

Friday, December 3, 2010

95


باز رفته ی خاطرات من
سر راه که می رفتی
دستانم را می گرفتی روی اتش
که سرمای نبودت
تنم را زیر چکمه ها ی هیکل یک مرد
دلم را تا تکه های خونین جگر
و عبور ،این درس به یاد مانده از سفر
نصیب نمی شد مرا
باز رفته ی من
ان گاه که می رفتی عشق کوران بود
و چشم ها کور
گلویم تشنه ی جرعه ابی بر لب
رود خانه ای از پَسم در گذر
باز رفته ی من
هجای منم منم در سرم
خشک می ماند تا ابد
و  روسری ِ رفت و روی ای شهر
می رود بر سرم از درد
می دانم نمی ماند
گلایه ای در سرش
باز رفته ی خاطراتم
به هنگامی که نیستی
و من بی حضورت
نگاه ها ی سایه ها بر تنم
گوشه ی چادر پاره ام
مرهم شده است
که عشق نداند
من بی کَسَم

Wednesday, December 1, 2010

94


ایینه تفسیر تو است
به شمایلی که می پنداری اش زیبا
و به تناسباتی که ظهور می کند به هنگام پلک زدن یا خندیدن
و در مسیلش پنداشته ای زیبا بودن چیست.
و ایا به حقیقت می دانی مکملش چیست؟
زمین مرکب شده است برای مورچه ای
که به پشت گیرد تکه نانی را از برای قوت
و بسیار پیمدن راه ها چه بس اسان و چه بس دشوار
و ایا می پنداری تقسیم روزگار را برایش زیبا؟
گرچه می دانم نمی دانی مفهوم مورچه بودن را
و چه اسان می شود اگر تفسیر خود را از ایینه به اب بسپاری با تلالو خورشید
و یا چون مورچه ای از صخره هایی به ظاهر سخت بالا بروی
چون تکاملی که از درونت جاری می شود
و بنگری عشق
در بدو ظاهری،در طول شمردنی است و در مرز پایان ناگفتنی است

93


اسمان جور کشید سینه سپر کرد
که من
منِ امیخته با با  برگ چمن
قلمم ساز شود در پس ابر
و نسیمش برود
خیز به چنگال شبش
هان ای خفته ی روز های پر نور بدان
شب اگر هست
من اهنگ شبانِ تنم از یاد نرفت
روح بشتافت سایه انداخت و زمین
از وجودم به سخن امد،من بی هنرم!
چشم بگشوده،مفتخر هست این زمین
که سخن پرورم استاد سخن بود و منش

Friday, November 26, 2010

92


سلول به سلول
حل شده است اجزای صورتت
میان دایره چشمانم
و طناب های عمیق ِلنگر ایستادگی
از دلم می کشد
تامرز جراحت
چون عشق می رسد،التیام می دهد بارها و بارها
نبود حسِ لامسه را در من
*
تو از جنس افتابی شاید
یا از جنس لباسم برتن
شاید هم پاره ای پوست روی لبان تنهایی
می بینمت،می شورد دلم
و خون درون رگ هایم
اماده اند برای تپش های دلتنگی
فاعل جمله هایم
یک روزِنبودت
یک ماه نبودِ فعل هایم
یک ثانیه نشد باورم به شک
که درونم
غوغایی است از جنس عروج
و شاهدان حاضرند بیایند
خون دهند
و قتیل شوند پاره شعر هایم
گر چه مدهوشند
مفعول های روحم
در متن حضورت
*
بار اگر هم نباشد لامسه ای،دیدنی،شنیدنی..
ایا می شود گفت رودخانه بایست!
افتاب نتاب!
یا نباش ای دلِ مدهوش از عرفان عشق!
می دانی ،می دانم
می خوانی،می خوانم
می تپی،تپیده ام!
می داری دوست گرچه نباشی
می مانم عاشق گرچه تنهایم..
6/9/89

91


کودکی ام
می دود،می پرد،می خیزد
تا لجبازی های بی شمار
و چشمان تو می خرد
ملک های دلم را همچنان
بی چانه،
بی سخنی از چه مقدار است بهای این دلدلدگی!
کودکی ام
می نشیند روی دیوار ِخطرناکِ  بحث های پی در پی
می دانم ندیده است
دست های انکار پر مهر تو را
و تو با لبخندی
می بری از سرم عقل و هوش را همچنان
چه حرفی می اند باقی
که گر حرف ها بخیزند کنار هم
کودک یک ساله ام
تنها اسم تورا  می داند،می خواند
چون شعر بازمانده ام از کودکی
وکودکی می کنم هزاران بار
ببخشی مرا از سر مهر
و اغوشت
جای دهد دلِ کوچکم را
6/9/89

Friday, November 5, 2010

90


شده ام دست مایه ای چون خمیر
کوزه ای می سازند و می شکنند
میگوید :اخ، دهانش را می بندند
زبانش را می برند
اتش می زنند دل کوچکش را
و فقط او می ماند و ترک های عمیقی که هر بار
از اشک های همدش ،اب سیراب می گردد
اه،قبله گانم فغان
که گر سر به سوی تو داشتم
 حرمتم نمی گشت تکه تکه ای در کف انان
که گر اسیاب گر بودم
میساییدم هوس هایم را
تا نشود روزی که بشوم تکه نانی بیات
بگذارندم گوشه ی دیوار برای خنده
اه،قبله گاهم به فریادم برس
که در حذن یارم و دل نمیدهند به پاره های جگرم گوش
میریزند اب پاکی بر سرم
نمی دانند تیمم کرده ام نیمه شبی که انان به خواب بودند
اه ،قبله گاهم
همدمم می اید و می ستیزد جانم را،سینه ام ضربتی می کوبد و
می شوم عابری رهگذر در برش
گویی نبودم این روزها دامنش
اه ،قبله گاهم
که گر تنهایی قسمت است...
شریکم مکن با اهل دلی که ایمان ندارد عاشقم
16:00pm