یک صدا
یک افق
در گوشم نجوا می کنند
باخته ای ای زن
تو را قبیح می خوانند
ای وای
ای داد از لحظه هایی که می روند و من
زیرشان له شدهام
من همان قبیحه ی
نازک ارای گل بر سر
لب این کوچه بم بست
لب این تشنگی حریصانه ی تو
با همین نام ها
روزگار میگذرانم
میدانم
میدانم
می ایی
می ایی
یک افق
در گوشم نجوا می کنند
باخته ای ای زن
تو را قبیح می خوانند
ای وای
ای داد از لحظه هایی که می روند و من
زیرشان له شدهام
من همان قبیحه ی
نازک ارای گل بر سر
لب این کوچه بم بست
لب این تشنگی حریصانه ی تو
با همین نام ها
روزگار میگذرانم
میدانم
میدانم
می ایی
می ایی
No comments:
Post a Comment