Friday, September 25, 2009

14

یک صدا
یک افق
در گوشم نجوا می کنند
باخته ای ای زن
تو را قبیح می خوانند
ای وای
ای داد از لحظه هایی که می روند و من
زیرشان له شدهام
من همان قبیحه ی
نازک ارای گل بر سر
لب این کوچه بم بست
لب این تشنگی حریصانه ی تو
با همین نام ها
روزگار میگذرانم
میدانم
میدانم
می ایی
می ایی

No comments: