هر دریچهی نغز بر چشماندازِ عقوبتی میگشاید. عشق رطوبتِ چندشانگیزِ پلشتیست و آسمان سرپناهی تا به خاک بنشینی و بر سرنوشتِ خویش گریه ساز کنی. آه پیش از آن که در اشک غرقه شوم چیزی بگوی، هر چه باشد ...شاملو
ناقوس ها به صدا در امده اند
امروز من را دفن خواهند کرد
تنم را جای دگر روحم را جای دگر
تنم را در اغوشت
روحم را در ضربان هایت
Post a Comment
No comments:
Post a Comment